کاراب. شراب خوردن. (جهانگیری). شراب بافراط خوردن. (برهان). شراب خوردن، ازمصطلحات. (غیاث). کنایه از شراب خوردن: چون ز تو کس برنخورد، باری بر کار آب خدمت خسرو گزین تا تو ز خود برخوری. سنائی. رنگ تیغش میان خون عدو صوفئی دان که کار آب کند. خاقانی. بس بس ای دل ز کار آب که عقل هست از آب کار او بیزار. خاقانی. بود مستی سخت لایعقل به خواب آب کارش برده کلی کار آب پیش نشین تازه بکن کار آب بیش مبر آب ز کار ای غلام. عطار. این هفته با حریفان من کار آب کردم چون آب کارگر شد از من مجوی کاری. اوحدی. ، سقایت. ساقی گری: شاهدان آب دندان آمده در کارآب فتنه را از خواب خوش دندان کنان انگیخته. خاقانی. ای در غرقاب نار به کار آب پرداخته و در گذر سیلاب مجلس شراب ساخته. (نفثه المصدور)
کاراب. شراب خوردن. (جهانگیری). شراب بافراط خوردن. (برهان). شراب خوردن، ازمصطلحات. (غیاث). کنایه از شراب خوردن: چون ز تو کس برنخورد، باری بر کار آب خدمت خسرو گزین تا تو ز خود برخوری. سنائی. رنگ تیغش میان خون عدو صوفئی دان که کار آب کند. خاقانی. بس بس ای دل ز کار آب که عقل هست از آب کار او بیزار. خاقانی. بود مستی سخت لایعقل به خواب آب کارش برده کلی کار آب پیش نشین تازه بکن کار آب بیش مبر آب ز کار ای غلام. عطار. این هفته با حریفان من کار آب کردم چون آب کارگر شد از من مجوی کاری. اوحدی. ، سقایت. ساقی گری: شاهدان آب دندان آمده در کارآب فتنه را از خواب خوش دندان کنان انگیخته. خاقانی. ای در غرقاب نار به کار آب پرداخته و در گذر سیلاب مجلس شراب ساخته. (نفثه المصدور)
دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع در 11000گزی شمال خاوری کامیاران و 8000گزی خاور شوسۀ کرمانشاه به سنندج وهوای آن سرد. دارای 107 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) نام ایستگاه راه آهن از دهستان علابخش مرکزی شهرستان سمنان است. دومین ایستگاه سمنان به دامغان واقع در 36500گزی. سکنۀ آن همان کارمندان ایستگاه راه آهن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج واقع در 11000گزی شمال خاوری کامیاران و 8000گزی خاور شوسۀ کرمانشاه به سنندج وهوای آن سرد. دارای 107 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) نام ایستگاه راه آهن از دهستان علابخش مرکزی شهرستان سمنان است. دومین ایستگاه سمنان به دامغان واقع در 36500گزی. سکنۀ آن همان کارمندان ایستگاه راه آهن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
ده کوچکی است از دهستان گلاشکر بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 60هزارگزی شمال باختری کهنوج سر راه مالرو گلاشکرد به بافت، محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 40 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان گلاشکر بخش کهنوج شهرستان جیرفت، واقع در 60هزارگزی شمال باختری کهنوج سر راه مالرو گلاشکرد به بافت، محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنۀ آن 40 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان بالا از بخش طالقان شهرستان تهران، واقع در 32هزارگزی خاور شهرک، سر راه عمومی و مالرو طالقان به شاه پل. کوهستانی و سردسیر و دارای 255 تن سکنه است. رود محلی و چشمه سار دارد. محصول آن غلات، بنشن و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و عده ای برای تأمین معاش به تهران می روند. از صنایع دستی مختصر کرباس، گلیم و جاجیم بافی معمول است. مزارع عسلک، داموتی و پای قلعه دختر جزء این ده است. سرچشمۀ اصلی شاهرود از ارتفاعات این ده میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است از دهستان بالا از بخش طالقان شهرستان تهران، واقع در 32هزارگزی خاور شهرک، سر راه عمومی و مالرو طالقان به شاه پل. کوهستانی و سردسیر و دارای 255 تن سکنه است. رود محلی و چشمه سار دارد. محصول آن غلات، بنشن و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است و عده ای برای تأمین معاش به تهران می روند. از صنایع دستی مختصر کرباس، گلیم و جاجیم بافی معمول است. مزارع عسلک، داموتی و پای قلعه دختر جزء این ده است. سرچشمۀ اصلی شاهرود از ارتفاعات این ده میباشد. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
آب زهر آلوده، آبی که بدان پنیر بندند مایه ای که شیر را پنیر کند، آبی که بعض میوه ها و نباتات را در آن خیس کنند تا تلخی و شوری آن گرفته شود، ادرار شاش پیشاب
آب زهر آلوده، آبی که بدان پنیر بندند مایه ای که شیر را پنیر کند، آبی که بعض میوه ها و نباتات را در آن خیس کنند تا تلخی و شوری آن گرفته شود، ادرار شاش پیشاب